آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

آرتین حاصل عشق ما

عروسی خواهری

1392/5/27 0:33
نویسنده : ندا
338 بازدید
اشتراک گذاری

بلاخره روز عروسی خاله ویدا رسید. جمعه 14 تیر 92

از چند روز قبل مدام دعا می کردم که مشکلی برای شما پیش نیاد. آخه درست 10 روز پیش شما واکسن یک سالگیتو زدی و دکتر گفته بود که ممکنه ده روز بعد علایم سرخک و سرماخوردگی رو داشته باشی.

برای همین از روز قبل با حوصله ساکتو چیدم که چیزی جا نذارم. شربتت، پمادت، استامینوفن، پوشک، شیر خشک، لباس زاپاس و ...

چون قرار بود از ظهر بری خونه مامان شهره تا شب که بیای عروسی سعی کردم صبح تا ظهر باهات باشم تا بعدش خیلی عذاب وجدان نگیرم. ساعت 1 با بابایی رفتی پیش مامان شهره تا مامان بره آرایشگاه. خدا رو شکر همه نگرانیهام بی مورد بود. همه چی طبق برنامه پیش رفت.

لی لی لی لی

عروس و داماد اومدن. خاله ویدا خیلی خوشگل شده بود.

همه چیز عالی بود و جای شما خالی.

اما بلاخره پسری ما هم ساعت 9 رسید و از اون ساعت به بعد دیگه بابایی مجبور شد تو حیاط باشه و به شما گلم برسه. طبق  معمول پسر خوبی بودی و با تمام توانت تا آخرین لحظه برای نخوابیدن مقاومت کردی.

به این ترتیب روزی که ماه ها منتظرش بودیم هم اومد و رفت و تنها خاطرش موند. کاش می شد زمان بر می گشت و یه کمی خاطراتشو تغییر داد. (بزرگ شدی حتما برات توضیح می دم چرا.  یادم می مونه)

پسندها (2)

نظرات (0)